بی کران. ابدی. نامتناهی. (از یادداشت مؤلف) ، بی زیان شدن. دور گشتن از گزندگی و مضرت رسانی: بیامد ببستش بخم کمند بدو گفت اکنون شدی بی گزند. فردوسی. - بی گزند کردن، تندرست کردن. سالم و بی آسیب کردن. دور کردن از آسیب و صدمه وزیان: یکی را برآرد بچرخ بلند ز تیمار و دردش کند بی گزند. فردوسی. ، بی عیب. (ناظم الاطباء) : یکی چرمه ای برنشسته سمند نکو گامزن بارۀ بی گزند. دقیقی. ز فرزند گو بر پدر ارجمند کدام است شایسته و بی گزند. فردوسی. که ای پهلوان زادۀ بی گزند یکی رزم پیش آیدت سودمند. فردوسی. زنی بودش اندرخور و هوشمند هنرمند و بادانش و بی گزند. فردوسی
بی کران. ابدی. نامتناهی. (از یادداشت مؤلف) ، بی زیان شدن. دور گشتن از گزندگی و مضرت رسانی: بیامد ببستش بخم کمند بدو گفت اکنون شدی بی گزند. فردوسی. - بی گزند کردن، تندرست کردن. سالم و بی آسیب کردن. دور کردن از آسیب و صدمه وزیان: یکی را برآرد بچرخ بلند ز تیمار و دردش کند بی گزند. فردوسی. ، بی عیب. (ناظم الاطباء) : یکی چرمه ای برنشسته سمند نکو گامزن بارۀ بی گزند. دقیقی. ز فرزند گو بر پدر ارجمند کدام است شایسته و بی گزند. فردوسی. که ای پهلوان زادۀ بی گزند یکی رزم پیش آیدت سودمند. فردوسی. زنی بودش اندرخور و هوشمند هنرمند و بادانش و بی گزند. فردوسی
یکی از آباء مسیحی و طبیب کلیسای یونانی، متولد در فلسطین به سال 310 میلادی و متوفی به سال 403 میلادی ذکران مختص وی در دوازدهم ماه مایبوس می باشد ظاهراً معرب اپی فان، ابوسلیمان داود بن متی بن ابوالمعین بن ابی فانه طبیب نصرانی
یکی از آباء مسیحی و طبیب کلیسای یونانی، متولد در فلسطین به سال 310 میلادی و متوفی به سال 403 میلادی ذکران مختص وی در دوازدهم ماه مایبوس می باشد ظاهراً معرب اپی فان، ابوسلیمان داود بن متی بن ابوالمعین بن ابی فانه طبیب نصرانی